کد مطلب:129849 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:215

اسلام اموی و حکومت خونین
اسلام اموی تنها با منطق زور و قدرت سخن می گوید، برهانش سلاح است و هدفش ریشه كن كردن هر كسی است كه به مبارزه اقدام كند. این اسلام به وسیله ی اربابان قدرت و شمشیر به اجرا در می آید و آنهایی كه دینشان را به دنیا فروخته و خشم خداوند را با خوشنودی آفریدگان خریده اند، آن را زینت می بخشند.

مظاهر اسلام مانند نماز، روزه و حج، در این حكومت به چشم می خورد، ولی چیزی جز یك پوسته ی بدون مغز و پیكری بی جان نیست. آزاد شده پسر آزاد شده [1] مدعی خلافت اسلامی است. مردم حق علی (ع) را نمی شناسند تا آنجا كه كار بر همه ی مردم مشتبه شده


و امیرمؤمنان، علی (ع) افسوس خود را با این سخنان اظهار می دارد: «شگفتا از این روزگار، كار من به آنجا رسیده است كه مرا همپایه ی كسی كه همانند من گام پیش ننهاده قرار می دهند...» [2] .

مال دنیا در تثبیت خواست حاكمان اموی نقشی مهم ایفا كرد و آنان اموال بسیاری را میان مردمان ضعیف و دوستداران شیرینی دنیا و آنهایی كه تلخی حساب روز قیامت را فراموش كرده بودند، تقسیم كردند. اینان نیز ساكت شدند و لال گشتند، چنان كه گویی هیچ پیشامدی نشده و اتفاقی نیفتاده است.

روزی معاویه در مسجد دمشق سخنرانی می كرد. در این روز هیئت هایی از عالمان قریش، خطیبان و رهبران ربیعه و بزرگان یمن حضور داشتند. معاویه گفت: خداوند خلفای خویش را گرامی داشت و بهشت را بر آنان واجب ساخت و آنان را از آتش رهانید. آنگاه مرا از آنان و یاران مرا از اهل شام قرار داد كه از حرم خداوند دفاع می كنند و به پیروزی خداوندی تأیید شده هستند و بر دشمنان خداوند پیروزند! از اهل عراق احنف بن قیس و صعصعة بن صوحان در مسجد حضور داشتند. احنف به صعصعه گفت: آیا تو پاسخش را می دهی یا من پاسخ دهم! صعصعه گفت: من پاسخ او را می دهم و آنگاه برخاست و گفت: ای پسر ابوسفیان، سخن گفتی و كلام را به كمال رساندی و به كمتر از خواست خویش بسنده نكردی. آنچه می گویی چگونه امكان پذیر است و حال آنكه تو با زور بر ما چیره شدی و با سركشی زمام امور را به دست گرفتی و به ناحق ما را به فرمان خویش در آوردی و با تكیه بر ابزار خود بر ما چیره گشتی؟!

اما اینكه از اهل شام تعریف می كنی؛ باید بگویم كه از اینان فرمانبردارتر نسبت به مخلوق و نافرمانتر نسبت به خالق ندیده ام. اینان مردمی هستند كه تو دین و كالبدشان را با مال خریده ای. هرگاه به آنان عطا كنی از تو پشتیبانی كرده و یاری ات می دهند و اگر نبخشی باز می ایستند و تو را ترك می گویند... [3] .


در فضیلت شامیان احادیث بسیاری جعل شد، چنان كه - به گفته محمد الصغانی -

[4] گویی خداوند از زمین به چیزی جز اینها نیاز نداشت. لزوم پیروی از همه امیران و حكومت قیام بر ضد آنان را میان مردم پراكندند و از آنان خواستند كه پشت سر هر پیشوایی - نیكوكار یا فاسق - نماز بگزارند، فضیلت جنگ در دریا را تبلیغ كردند. دوستی علی و خاندانش جرمی بزرگ و نابخشودنی گردید و با صدای بلند بر سر منبرها او را دشنام می دادند. [5] .

آری معاویه توانست در سایه ی مال فراوان، تیزی شمشیر كشیده اش و كشتن بزرگوارانی از صحابه و تابعان بزرگ مانند عمرو بن حمق و حجر بن عدی و یارانش حكومت ظالمانه اش را گسترش دهد. چنانكه امام حسین (ع) نیز ضمن نامه ای به او با استدلال به همین موضوع فرمود: «مگر تو، برادر كندی، حجر بن عدی و یاران صالح و عابد او را نكشتی؟ آنها كسانی بودند كه ستم را زشت، و منكر و بدعت را بزرگ می شمردند. حكم كتاب خدا را برمی گزیدند و در راه خدا از سرزنش سرزنش كنندگان نمی هراسیدند. تو نخست سوگندهای سختی خوردی و به آنها پیمان های محكم دادی، ولی بعد آنان را از روی ستم و دشمنی كشتی، بی آنكه به پیمان میان خود و آنان توجهی كنی و یا آنكه در سینه ات نسبت به آنان شفقتی بیابی! آیا تو عمرو بن حمق، صحابی رسول خدا (ص) را نكشتی؟ بنده ی صالحی كه عبادت، او را فرسوده ساخته و در نتیجه رنگش زرد و جسم او ضعیف گشته بود. این در حالی بود كه پیش از آن، او را امان بخشیده و آنقدر از عهد و پیمانهای خدای عزوجل به او داده بودی، در حالی كه اگر با او پیمان می بستی و آن را درك می كردی، عشق سوزان كوهها بر تو فرود می آمد. سپس با جسارت نسبت به خدای عزوجل و سبك شمردن آن عهد و پیمان، او را كشتی! مگر تو با حضرمیین دوست نبودی؟ همان هایی كه وقتی پسر سمیه درباره ی آنها بر تو نوشت كه آنها بر دین و دید علی (ع) هستند، به او نوشتی: هر كس را كه بر دین علی (ع) و بر نظر او باشد بكش! او نیز آنان را كشت و به فرمان تو آنان را مثله كرد. [6] .


معاویه با منطق زور برای پسرش یزید بیعت گرفت؛ چنان كه همه به این موضوع اعتراف دارند. از جمله صاحب خطط الشام می گوید: معاویه به طور پنهانی به حاكمان شهرها اشاره كرد كه هیئتهایی را نزد وی بفرستند و سپردن ولایت عهدی را به یزید در چشم او نیك جلوه دهند. به این ترتیب بیشتر مردم در حالی كه در مسجد پیامبر، شمشیرها بر سر اصحاب رسول خدا (ص) كشیده بود، با او بیعت كردند. به این ترتیب معاویه خلافت را از مسیرش منحرف كرد و به صورت حكومت پادشاهی در آورد كه پدر آن را برای پسرش و یا هر كس دیگر از نزدیكانش كه شایسته بداند، به ارث می گذارد یا چنانكه گفته اند كسری گونه و قیصر مآبانه قرار داد. [7] .

سیره نویسان از حسن بصری نقل كرده اند كه گفت: معاویه آنقدر بدی داشت كه اگر برخی از آنها به اهل زمین می رسید، آنان را بس بود. دست یازیدن او بر كار خلافت و غصب آن بدون مشورت با مسلمانان، انتساب زیاد به پدرش، قتل حجر بن عدی و یارانش و گماردن كسی چون یزید بر مردم از جمله ی آنها بود. [8] .


[1] معاوية بن ابي سفيان.

[2] نهج البلاغه، نامه شماره 9.

[3] الأمالي، شيخ طوسي، ص 5، حديث 4، مجلس اول.

[4] دائرة المعارف، ج 10، ص 394.

[5] براي آشنايي بيشتر با اسناد و جزئيات مربوط به اين موضوع به جلد اول اين مجموعه، زير عنوان الامام الحسين في المدينه المنورة، تأليف علي الشاوي، ص 128-116 مراجعه كنيد.

[6] الاحتجاج، ج 2، ص 91 - 90.

[7] خطط الشام، ج 1، ص 109.

[8] تذكرة الخواص، ص 286.